حميد هستم متولد 1371 وبلاگ شخصي



هيچ شکنجه اي براي يک لحظه تحمل ناپذير نيست …
اگر فقط اقتدار لحظه مي بود و بس …
اگر فقط ” همين حالا ” !
چه رازها که در دل خاک مدفون نمي شد .
اگر فقط ” همين حالا ” بود و نه بعد ، هيچ کس جلاد ديگري نبود …
اين گذشته است که شب مي خزد زير پتويت . پُشت مي کني مي بيني روبروي توست .
سر در متکا فرو مي کني مي بيني ميان متکايت است ، مثل سايه است و از آن بدتر ، سايه ،
نور که نباشد ، ديگر نيست .
اما ” گذشته ” در خاموشي و ظلمت نيز با توست …


 


خلاصه : رمان رديف کلاغ ها 


برخي از جرايم هرگز فراموش نمي شوند …
حنا در زندگي اش به خطر نمي زند ، آپارتمانش را با وسواس در يک منطقه ي مطمئن و امن


با همسايگاني خوب انتخاب ميکند ، جايي که بتواند يک زندگي آرام و کم حاشيه داشته باشد .


اما گاهي اين خطر است که به دنبالت مي دود و يک اشتباه کافيست ! تنها يک اشتباه …
وقتي که درب خانه را به روي عاشقي پنهاني باز مي کند .


مردي که تا به حال ملاقات نکرده را ميبيندکه از اوتقاضاي ازدواج ميکند ، عمادي که هرگز پاسخ رد را نمي پذيرد


و حنا را به سوي جهنم مي کشاند.پرده هايي که از رازها مي افتد و زواياي تاريکي که روشن مي شود و


حنايي که کابوسش تازه آغاز مي شود !


شاملويي پر از عشق و حس خوبِ دوست داشتن
آيدا، زني بود که عاشقانه پرستيده مي شد…زني پر از حس خوب دوست داشته شدن
وقتي شاملو دلداده ي آيدا شد،تاريخ اينگونه تکرار شد
آيدا شد ليلي،دلبرِ مجنون…شيرين،دلبرِ فرهاد
شاملو، مردي که مجنون وار ،جان مي داد براي خنده هاي ليلي…مردي که فرهاد وار کوه ميکند براي داشتنِ شيرين
ولي اگر آيدا، شاملو را نداشت چه
اگر شاملو نبود،آيدا خونِ در رگ هاي چه کسي مي شد
چه کسي او را يگانه ي بي همتا مي خواند؟
اگر شاملو نبود،آيداي دلبر،بهانه ي زندگي چه کي مي شد
هر زني نياز دارد به اينکه آيداي مردي باشد که عاشقانه هايش را به رگ هايش تزريق کند
ولي گاهي زني ،آيدايي مي شود که شاملويش را کنارش
يا که کنارش است ولي فرسنگ ها، فاصله افتاده است ميان دل هايشا هرقدمي که بر مي داشتم دلم بيشتر به حال خودم مي سوخت.من در اين دنياي بي رحم با يک بچه کوچک،چه مي کردم؟دنيايي که به هيچ کس رحم نمي کرد.چقدر دلتنگ بودم!دلتنگ گذشته اي که گمش کرده بودم.دوست داشتم درميان نداشته هايم ،حداقل گذشته ام را داشته باشم.دستم را بلند کردم و جلويِ ماشين زرد رنگي که مستقيم مي رفت،تکان دادم.بعد از آدرس دادن،سوار ماشين شدم.دستم را در جيب راستم فرو بردم،اما کليد را پيدا نکردم.کلافه دوباره دستم را در جيب چپم فرو بردم؛اما باز هم پيدا نکردم.حتما در خانه جا گذاشته بودم.عصبي، دستي به صورتم کشيدم…با حرص پاهايم را محکم به در کوبيدم… دردي که در پاهايم پيچيد امانم را بريد.به ساعت مچي ام نگاهي انداختم؛ساعت 15:00 را نشان مي داد. همان‌بهتر که بهار را در خانه يِ مادرم گذاشتم.پوزخندي زدم و لنگان لنگان به سمت پله ها رفتم.بعد از بالا زدن مانتوي چروکيده ام،رويِ پله يِ آخر نشستم و دست هايم را به زير چانه ام بردم.به اين فکر کردم که تا ساعت 20:00 بايد اينجا بنشينم…سرم را به ديوار بغلم تکيه دادم و خيلي آرام،چشم هايم را رويِ هم قرار دادم… 


دستام خشک شد، دهنم خشک شد، دنيام يک لحظه از حرکت ايستاد، بزور نوشتم، در حالي که کل بدم مي لرزيد نوشتم
-تو کي هستي؟
-من؟ من پدرامم.
داشتم قالب تهي مي کردم
-پدرام؟؟! امکان نداره!!
-چرا اذيتم مي کني؟ خسته شدم از دوندگي هايي که براي تو خرجش فقط ت دادن دستات. خسته شدم از تنهايي. از تنها شدن. چرا داري اين بلا رو سرم مياري؟
-پدرام؟؟؟!!
-تو داري با من بازي مي کني.دوستم داري براي اين که بتوني زجرم بدي!
-ولي من نمي دونستم.
-خيلي تنهام کردي.
حالم يکم بهتر شد انگشتامو رو صفحه کليد گذاشتم
-الان دوباره مي نويسم. از اول شروع مي کنم همه چيو درست مي کنم.
-نمي شه؛من داغون شدم ديگه نمي توني فرقش بدي.
-مي تونم.
-نمي توني به محظ اين که يک کلمه حفظ کني من مردم.
-چيکار مي تونم بکنم برات؟ خواهش مي کنم بگو.
-تنهام کردي خودت تنهاييمو پر کن.
-چي؟؟؟!!


-من کسي رو ندارم، تو هم عشقي نداري، پس باهم باشيم. تو منو ساختي من تو رو اروم مي کنم.
برام عجيب بود. برام جالب بود. از فردا عشق من و پدرام شروع شد، اون برام نوشته هاي عاشقانه مي فرستاد. من مي بردمش پارک و سينما و شهربازي. اون به درد و دلام گوش مي کرد


با پشت دست چشمامو ماليدم که با اخم مامان رو به رو شدم!
با خنده سر به نشونه چيه ت دادم
دست به کمر زد
مامان-مگه صد دفعه نگفتم با دستات چشماتو نمال؟
نگفتم؟!
خنديدم و برفي رو که يه عروسک خرگوشي سفيد بود رو محکم تر بغل کردم
سري از نشونه تاسف ت داد
مامان-برو دستو صورتتون بشور!بيا صبحونه بخوريم
-چشم!
دويدم سمت دستشويي برفي رو دم در گذاشتم و وارد شدم
شير آب رو باز کردم و يه مشت آب سرد به صورتم زدم
-آخيييش!
سرمو بالا اوردمخودمو توي آيينه نميديدم!
صداي خنده بچگونم دستشويي رو پر کرد
هميشه همينجور بود!
اوايل ميترسيدم!
به مامان باباهم گفتمولي باور نکردن
چند بارم بابا و مامان بغلم کردنو جلوي آيينه ايستادندولي اون موقع منو نشون ميداد!
خلاصه ما عادت کرديم و ديگ حتي از اين کار خوشم مياد
جالبه!
دوستايي داشتم که هميشه باهام بازي ميکردن
من ميديدمشون
ولي هربار به مامانم مگفتم ميان خونمون لبخندي ميزدبه بابام ميگفت پونه بچستتعجبي نداره که بخواد دوستاي خيالي داشته باشه من ميدونستم که چي ميبينمو چي ميگماونا خيالي نبودن!
اونا واقعي بود
من لمسشون ميکردم


از دستشويي بيرون اومدم و برفي رو بغل کردم دويدم سمت آشپز خونه
پشت ميز ناهار خوري نشستم مشغول خوردن صبحونه شد
مامان-عصري ميريم خونه داييت
با دهن پر قاطعانه گفتم.
-من نميام!
کنج چشم نگام کر
-ميخوام با دوستام بازي کن
با کف دست محکم زد روي ميز و دادش هوا رف
مامان-چرا هرچي ميگم نه توکار مياري؟دوستا؟کدوم دوستا
چونه ي کوچيکم از بغض لرزيد
مامان-اين چند روز خيلي حرف گوش نکن شدي پونه!مادر جونت مريضه بايد بريم اونجاتوهم مياي
مجبور صبحونمو با بغض تا تهشو بخورمبعدش دويدم توي اتاقم
برفي رو يه طرف پرت کردمو زدم زير گريه
رهام-چي شده پونه؟!
سرمو بالا اوردم


يک کار خيلي شاد ديگه از مهراد که خيلي وقت پيش قولش رو داده بود و امروز منتشر شد بايد گفت که يکي از تاپ تن هاي هفته و شايد ماه ميشه به گونه اي زيبل و خوب هست ترانه سرا و مديريت کل موزيک بر روي دوش خود خواننده بوده که به روشي جديد ان را به دست گرفته و تنظيم هم که کاملا مشخص هست استاد گرامي مسعود جهاني


 


آهنگ جديد و متفاوت دلمو بردي از مهراد جم به صورت مستقيم و با پخش انلاين در اي وان موزيک


آخه نباشي دلم ميگيره
دلم بد به دل تو گيره
بدجوري کردي تو اسيرش
افتاده تو دام تو نميره


 
گير داده قلبم به دلت تو با ما چيکار داري
هوايي ميکني منو مگه مهره مار داري
کوتاه نمياي و با چشات منو هوايي ميکني زياد
از اون شبي که خوابتو ديدم خواب به اين چشا نمياد
تو دلمو بردي از قصد به دلت گير داده قلبم
امشب جمعمون جمعه همه عاشقا دورمون هستن
تو دلمو بردي از قصد به دلت گير داده قلبم
امشب جمعمون جمعه همه عاشقا دورمون هستن
ميخورم غمتو هرچي بخوامت کمه خب
يه کاري کردي با من که دلم از همه زده شد
تو دلمو بردي از قصد به دلت گير داده قلبم
امشب جمعمون جمعه همه عاشقا دورمون هستن
تو دلمو بردي از قصد به دلت گير داده قلبم
امشب جمعمون جمعه همه عاشقا دورمون هستن


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

به نام نامی حق شایان کامپیوتر دانلود آهنگ جدید بحران Mamres Coffee آب‌وهواشناسان ایران بیا تو بسم رب الشهدا و الصدیقین سرزمین سلامتی محصولات آموزشی و کمک آموزشی ایفایل